در فولکلور آلمان ، قصه ای هست که این چنین بیان می شود :

مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین ، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.

متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یک دزد راه می رود ، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند ، پچ پچ می کند ،آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض کند ، نزد قاضی برود و شکایت کند.

اما همین که وارد خانه شد ، تبرش را پیدا کرد . زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود ، حرف می زند ، و رفتار می کند .

پائلو کوئیلو می گوید:

همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که

ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم


 

نظرات 2 + ارسال نظر
khalil شنبه 28 بهمن 1391 ساعت 17:26

مرسییییییییییییییییی مطلبون خیلی جالب بود

خواهش بسیار

saeed_h یکشنبه 20 اسفند 1391 ساعت 09:48

آره موافقم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد