بخش مشاعره

الا  یا  ایها الساقی  ادر کاسا  و ناولها                  که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

 

حافظ شیرازی در حال تفکر نقاشی محمود فرشچیان حافظ شیرازی در حال تفکر نقاشی محمود فرشچیان  نقاشی اثر استاد محمود فرشچیان farshchian mahmud mahmoud mahmood painting paint  MAHMOOD FARSHCHIAN MAHMUD FARSHCHIAN mahmoud farschchian farschtschiane the great painter iranian

 

 

 

سلام بچه ها به بخش مشاعره خوش اومدین

از دوستان عزیز میخوام که تک بیتی خودشونو تو قسمت نظر بذارن ومشاعره رو ادامه بدن  

البته این قسمت جایزه هم داره  

یه کتاب غزل حافظ به کسی که حضور فعال داشته باشه و شعرهای زیبایی رو بذاره تو اردیبهشت ماه اهدا میشه 

نظرات 156 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 13:37

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت روزی تفقدی کن درویش بی نوا را....
با (ا) ادامه بدید

آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند

helale یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 12:43 http://www.montazer-mousa.blogfa.com

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند وبه پیمانه زدند.....

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

moon light یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 13:00

حالا این شاعر بزرگ کی هست؟؟؟؟؟
هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگه منظورت عکسه بود که حافظه شعر ها هم میتونه از هر شاعری باشه

۱۰۰۰ یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 13:36

دل و دینم شدو دلبر به ملامت برخاست
گفت باما منشین کزتو سلامت برخاست

تاب بفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دل گشای تو

manely یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 17:06

وفایی نیست در گلها مثال ای بلبل مسکین کزین گلها بس از ما هم فراوان روید از گلها

آینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن آیینه شکستن خطاست

agur pagur یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 17:07

واویلا لیلی دوست دارم خیلی. هوووووو حالا با ی . قبوله؟ هم باحاله هم برقص...

یارب سببی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از بند ملامت

اما آقا یاخانوم آگرپاگور قربون اسم هندیت شعر ادبی بذار

فاطمه دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 13:21

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نگاه کردن است

تونیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

manely دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 13:21

تا نگرید کودک حلوا فروش دیگ بخشایش کجا آید به جوش

شب هجران و غم فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر وکار آخرشد

agur pagur دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 13:31

خانومم ولی اسمم هندی نیس که، این یارو سید توی عصر یخبندان اینجور میگفت. اها بعد چون همه جدین میخوام جو عوض شه،من ازینا میذارم،اخه این قسمت تو وبلاگمون خیلی جالبه واسم . و اما قطعه ادبی امروزم: تو خودت قندو نباتی شکلاتی شکلاتی عسلی یا که شیرینی که به دل یکم میشینی هه هه هه

باااااشه اینم جواب
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
آن قدر لوس و ننر شد که سپردم به ننش

manely دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 22:19

دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل ویکی هجران پسندد
من از درمان و دردو وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد

agur pagur دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 23:03

باریکلا خوب بود حالا اینو داشته باش : شیرین شیرینا، آآ ،خانوم خانوما، آآ ، چه خوشگل شدی امشب ... حالا با ب

برو ای گدای مسکین درخانه قلی زن که قلی ز در درآید و لگد زند به پایت دگر چنین گدایی در خانه اش نیاید

M_B سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 09:15

هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلابیشترش میدهند

در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر در بند درمان اند درمانند

saeed سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 12:44

من ان گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی ابی


ولی باخفت خواری پی شبنم نمی گردم


میر من خوش میروی کاندر سرو پا میرمت
خوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت

Manely سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 12:53

دلم تنهاست ماتم دارم امشب دلی سرشار از غم دارم
امشب

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

کوچولو سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 12:54

در دیده ما نقش رخ دوست اگر نیست یادش به دلم لحظه ای از سینه جدا نیست

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هرمژه چون سیل روانه

khalil سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 12:58

دوست عزیز شما لطف دارید اما با اجازه این نظرو تایید نکردم تا سوتفاهمی برای کسی پیش نیاد

M(مهران)_B (.....) سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 13:15

هی توعشق منی ـ هی تو عمر منی ـ نری دلمو بشکنی ـ

یارب این شمع دل افروز زکاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
مهران جون شعر ادبیییییییییییییییییییییییییییییی

Manely سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 13:29

نقش پیری را ز آب نتوان زدود در زمستان برف رسوا بر سر هر بام بود

دایم گل این بستان شاداب نمیماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

فاطمه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 16:13

زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
در دست سر مویی از ان عمر درازم

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

manely سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 16:49

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

رهرو آن نیست که گه تند وگهی خسته رود
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

PINKI سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 16:56

یکم از مشیری:توکیستی که من اینگونه بی توبی تابم،شب ازهجوم خیالت نمیبرد خوابم

ماهم این هفته برون رفت وبه چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست

agur pagur سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 17:00

سیلااام بازم اومدم، طوریه خیلی ادبی نمیذارم؟ .نه؟ نه. باش پس بازم میذارم.ولی جدی اگه طوریه بگید که بای بای بدم دیگه،اقا مهران جایه ما. با د بگم: دلبر شیرین مهربون یااارم، بس کن بیش از این نده ازاااارم ،تو ماله منی جونو عمرم نازنین یار ، من منتظرم برسه لحظه دیدار

m سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 17:32

یک نظر بر یار کردم ، یار نالیدن گرفت

یک نظر بر ابر کردم ، ابر باریدن گرفت

یک نظر بر باد کردم ، باد رقصیدن گرفت

یک نظر بر کوه کردم ، کوه لرزیدن گرفت

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو ایچه نگاه کردن است

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 17:45

یاران جه غریبانه!!!!!!

باقیش کووووووووووووو؟
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه

فاطمه.ق سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 22:11

یارب به خدایی خداییت وانگه به کمال پادشاهیت
از عشق به غایتی رسانم کاو ماند اگرچه من نمانم

مارا همه شب نمیبرد خواب ای خفته روزگار دریاب

فاطمه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 22:21

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند...معنی کور شدن را گره ها می فهمند...یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن،چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند...

دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده

فاطمه.ق سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 22:25

باز باران با ترانه...گریه های بی بهانه... می خورد بر سقف قلبم...باورت شاید نباشد خسته است این قلب تنگم...

مرا چشمیست خون افشان زدست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید ازآن چشم وازآن ابرو

فاطمه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 22:28

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق زهر بی سروپایی نکنیم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 22:33

...و خدایی که در این نزدیکی است،لای این شب بوها، پای آن کاج بلند،روی آگاهی آب،روی قانون گیاه...

هم خویش رابیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وانگه بیا باعاشقان هم خانه شو هم خانه شو

فاطمه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 22:38

من اناری را میکنم دانه به دل میگویم خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود...می پرد در چشمم آب انار ...اشک می ریزم

میشود از باغ نگاهت هنوز یک دو سبد میوه خورشید چید

فاطمه.ق سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 22:40

...و خدایی که در این نزدیکی است،لای این شب بوها، پای آن کاج بلند،روی آگاهی آب،روی قانون گیاه...

هوا بس نا جوان مردانه سرد است

آی

دمت گرم وسرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای

فاطمه.ق سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 22:43

و نسیم ...

و نگار ...

و ندیم ...

ودلارام و تسلای کسی باش گلم...



مابدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

فاطمه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 22:49

دیرگاهیست که تنها شده ام،قصه غربت صحرا شده ام،من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام، کاش چشمان مرا خاک کنید،تا نبینم که چه تنها شده ام...

مرامیبینی وهردم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هردم

فاطمه.ق سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 22:52

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
چند بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه

هیزم سوخته شمع ره منزل نشود
بایدافروخت چراغی که ضیایی دارد

فاطمه.ق سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:03

دلی دارم خریدار محبت کزو گرم است بازار محبت
لباسی بافتم بر قامت دل ز پود محنت و تار محبت

تورا که هرچه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

فاطمه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:06

من که دلتنگ توام در دل تنگم گله هاست... آری بی تاب شدن عادت بی حوصله هاست...

تار و پود هستی ام را باد برد بهترین یارم مرا از یاد برد

فاطمه.ق سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:08

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند

فاطمه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:11

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

در دل تو چه غم داری کز شب به سحر زاری
اشکت همه شب جاری نامد که برآسایی

فاطمه.ق سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:21

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت، بعد ازین تدبیر ما

ای همه هستی زتو پیداشده خاک ضعیف از تو توانا شده

فاطمه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:24

یک شب مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

دلبرم
بی مثلم
ناز گل خوش گهرم
کاش ای کاش بدانی دردم

فاطمه.ق سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:28

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

یاس از حجب نگاهت رنگ میبازد
ودر این دیر نورانی
طوافت میکند هرلحظه هربلبل

فاطمه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:34

مرا مهر سیه چشمان ز دل بیرون نخواهد شد
قضای آسمان این است و دیگرگون نخواهد شد

دلامعاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

فاطمه.ق سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:43

لااله الا الله
بسه دیگه آقا

خوشحال شدم ممنون خیلی شعرای قشنگی گذاشتید آفرین

فاطمه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 23:48

دست عشق از دامان دل دور باد
می توان آیا به دل دستور داد؟
می توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟

دوست داشتم گوشه ای بنشینم وبه گوشه ای ازاین آسمان بنگرم وبه نگریستن ادامه دهم تا آنگاه که خدا جان مرا بستاند بمیرم

فاطمه چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 00:02

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هات

ترحم بر پلنگ تیز دندان ستم کاری بود برگوسفندان

manely چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 09:54

دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

PINKI چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 10:23

تورودوست دارم...
مثل حسه نجیب خاک غریب
تورودوست دارم...
مثل عطرشکوفه های سیب
تورودوست دارم عجیب،توردوست دارم زیاد...
چطورپس دلت میاد،منوتنهام بذاری....

یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریابدید

فاطمه چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 12:36

نه دل در دست محبوبی گرفتار،نه سر در کوچه باغی بر سر دار،از این بیهوده گردیدن چه حاصل،پیاده میشوم دنیا نگه دار

راز دل باکس مگو ای هوشیار یک یک این اسرار را دربند دار

manely چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 12:39

دی میشد گفتم صنما عهد بجای آر گفتا غلطی خواجه در عهد وفا نیست

تو مرد صحبت دل نیستی چه میدانی
که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد

فاطمه چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 12:45

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
وندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت
امروز همه روی جهان زیر پر ماست

تو گفتی راه دل از فتنه پاکست چه دیدم پرتگاهی خوف ناکست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد