شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند
صحرا نوردی و شب هم چادری زدند
و زیر آن خوابیدند
نیمه های شب هولمز بیدار شد
و آسمان رانگریست
بعد واتسون را بیدار کرد
و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز
و به من بگو چه می بینی؟
واتسون گفت: میلیون ها ستاره می بینم
هولمز گفت: چه نتیجه میگیری؟
واتسون گفت:
ازلحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است
و ما چقدر در این دنیا حقیریم
از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم
که زهره در برج مشتری است
پس باید اوایل تابستان باشد
از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم
که مریخ در مواذات قطب است
پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد
شرلوک هولمز گفت:
واتسون تو احمقی بیش نیستی
نتیجه اول و مهمی که باید بگیری
اینست که چادر ما را دزدیده اند!!!
تاپیکه قشنگی بود
وبلاگ کانون حمایت از ایده های خلاق به طور رسمی کار خودشو اغاز کرد
خیلی خوشحال میشیم با هم تبادل لینک داشته باشیم
به وب کانون سر بزنید تا از نظراتتون استفاده بشه
ممنون
www.vahmanclub.blogsky.com
ممنون از نظرت..
حتما میایم میبینیم...
ایول باحال بود.مرسییییییییییییی
وووووو......اینا کین..ترسیدم...
خواهش میکنم...قابلی نداشت
خیلی خنده دار بود
ممنون